یکی از ترکان غز
ابن غز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ابن غز. [ اِ ن ُ غ ُ ] ( اِخ ) یکی از ترکان غز :
نان و آش و شیر آن هر هفت بز
خورد آن بوقحط عوج ابن غز.
نان و آش و شیر آن هر هفت بز
خورد آن بوقحط عوج ابن غز.
مولوی.
و رجوع به عوج بن عوق شود.کلمات دیگر: