ایجاد بارگاه محل پذیرایی فراهم اوردن
بارگاه ساختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بارگاه ساختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) ایجاد بارگاه. خیمه و خرگاه زدن. || محل پذیرایی و ملاقات فراهم کردن :
منعم بکوه و دشت و بیابان غریب نیست
هر جا که رفت خیمه زد و بارگاه ساخت.
منعم بکوه و دشت و بیابان غریب نیست
هر جا که رفت خیمه زد و بارگاه ساخت.
سعدی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: