کلمه جو
صفحه اصلی

بارله

لغت نامه دهخدا

بارله. [ ل َ ] ( اِخ ) نام قصبه مرکزی است در ولایت قونیه در سنجاق حمید ملحق به قضای اکردیر که در ساحل شمالی دریاچه اکردیر، در 20 هزارگزی شمال اکردیر و 40 هزارگزی شمال شرقی اسپارطه واقع شده و 3200 تن سکنه دارد که قریب 700 تن یونانی و بقیه مسلمان و ترک اند. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ).

بارله. [ ل َ ] ( اِخ ) نام ناحیه ای است در ولایت قونیه ، و مرکب است از 25 قریه در میان این ناحیه قپوطاغی ( کوه قپو ) از طرف جنوب غربی بسوی شمال شرقی امتداد پیدا کرده و بشکل دماغه به درون دریاچه پیش رفته است. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ).

بارله . [ ل َ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ مرکزی است در ولایت قونیه در سنجاق حمید ملحق به قضای اکردیر که در ساحل شمالی دریاچه ٔ اکردیر، در 20 هزارگزی شمال اکردیر و 40 هزارگزی شمال شرقی اسپارطه واقع شده و 3200 تن سکنه دارد که قریب 700 تن یونانی و بقیه مسلمان و ترک اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).


بارله . [ ل َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است در ولایت قونیه ، و مرکب است از 25 قریه در میان این ناحیه قپوطاغی (کوه قپو) از طرف جنوب غربی بسوی شمال شرقی امتداد پیدا کرده و بشکل دماغه به درون دریاچه پیش رفته است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).



کلمات دیگر: