به تقلید از کسی یا چیزی ( مثلا یک سیستم ) که معمولا معروف و معمولا شدید است ( این معنی حدس است و برای راه انداختن کار شما : ) )
مابانه
پیشنهاد کاربران
مانند، شبیه
شیوه ، روش
تعریف درست و جامع آن
یک خصلت
مثلا میگن طرف اشراف مآبانه است
مثلا پولدار صفت
مثلا میگن طرف اشراف مآبانه است
مثلا پولدار صفت
با پیوند های همانند، مانند، گونه، بکار میرود.
مثال:کارآفرینان بیشتر تمایل دارند تا اقتدار مآبانه عمل کنند.
به عبارتی ؛ کارآفرینان بیشتر تمایل دارند اقتدار گونه ( با اقتدار ) ، عمل کنند.
با تشکر
مثال:کارآفرینان بیشتر تمایل دارند تا اقتدار مآبانه عمل کنند.
به عبارتی ؛ کارآفرینان بیشتر تمایل دارند اقتدار گونه ( با اقتدار ) ، عمل کنند.
با تشکر
آداب و شیوه - روش گونه
یک خصلت
در کتاب قمارباز جمله ای هست
( مسلما خیلی اشراف مآبانه است که انسان از ناپاکی مردم پست در جایی که جولان میدهند اظهار نادانی و بی اطلاعی بکند ) نوشته داستایسفوی
در کتاب قمارباز جمله ای هست
( مسلما خیلی اشراف مآبانه است که انسان از ناپاکی مردم پست در جایی که جولان میدهند اظهار نادانی و بی اطلاعی بکند ) نوشته داستایسفوی
مآبان - این یک کلمه ای است که مختص بکار بردن در جمله ها وکلمه های ادبی وعرفان بکارمیرود
کلمه هایی مانند بمانند و مثل هم اضافه میکنم ولی باز بکار برن خود کلمه را پیشنهاد میکنم
کلمه هایی مانند بمانند و مثل هم اضافه میکنم ولی باز بکار برن خود کلمه را پیشنهاد میکنم
تداعی کننده امر یا واقعیتی ( اشراف مآبانه، مانند و یادآور اشراف )
جایگاه، نوع، حالت و در کل کامل کننده، مهر تأیید و عزت و آبروئی برای جامعه کُنیه ها را رسالت این واژه تعریف نمود
کلمات دیگر: