کلمه جو
صفحه اصلی

خصم کردن

فرهنگ فارسی

دشمن کردن

لغت نامه دهخدا

خصم کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دشمن کردن :
که بدمرد را خصم خود می کنی
وگر نیکمرد است بد می کنی.
سعدی ( بوستان ).


کلمات دیگر: