کلمه جو
صفحه اصلی

علی نیشابوری

فرهنگ فارسی

ابن موسی بن یزداد قمی نیشابوری حنفی مکنی به ابوالحسن

لغت نامه دهخدا

علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن قتیبه ٔ نیشابوری قتبی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قتیبی شود.


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن موسی بن یزداد (یا یزید) قمی نیشابوری حنفی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قمی شود.


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ )ابن محمدبن علی بن حسین بن عبدالصمد تمیمی نیشابوری سبزواری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی تمیمی شود.


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبستیغی نیشابوری . رجوع به علی (ابن احمد...) شود.


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن غزال نیشابوری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن ، و علی (ابن احمد...) شود.


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد فنجکردی نیشابوری . ملقب به شیخ الافاضل و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی فنجکردی شود.


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن علی واحدی نیشابوری شافعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن و علی (ابن احمد...) شود.


علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمدبن علی واحدی نیشابوری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن و علی ( ابن احمد... ) شود.

علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمدبن غزال نیشابوری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن ، و علی ( ابن احمد... ) شود.

علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمد فنجکردی نیشابوری. ملقب به شیخ الافاضل و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی فنجکردی شود.

علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن احمدبستیغی نیشابوری. رجوع به علی ( ابن احمد... ) شود.

علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن حسن بن علی نیشابوری صندیلی حنفی. مکنی به ابوالحسن. مفسر بود و در سال 484 هَ. ق. درگذشت. او راست : تفسیرالقرآن. ( از معجم المؤلفین ).

علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن حسین بن جعفربن محمد نیشابوری. مکنی به ابوالبرکات. وی شاعر و از فاضلان دولت سلطان محمودبن سبکتکین بود و نسب او به محمد دیباج بن امام صادق ( ع ) میرسید. او را دیوان شعری است. ( از الذریعه ج 9 ص 742 از تاریخ عتبی و نسمةالسحر فیمن تشیع و شعر، ضیاءالدین ).

علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن زکریا. مکنی به ابوالحسن. مورخ قرن نهم هَ. ق. او راست : تاریخ الرجال. ( از معجم المؤلفین ).

علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن سهل بن عباس بن سهل نیشابوری. مکنی به ابوالحسن. مفسر و مطلع در برخی از علوم دیگر. وی در ذی قعده سال 491 هَ. ق. درگذشت. او راست : 1- زادالحاضر والبادی. 2- کتابی در تفسیر. 3- مکارم الاخلاق. ( از معجم المؤلفین از طبقات الشافعیه اسنوی ص 157 و الوافی صفدی ج 12 ص 75 و طبقات الشافعیه سبکی و روضات الجنات خوانساری ص 481 ).

علی نیشابوری. [ ع َ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد نیشابوری. مشهور به ابن ابی الطیب و مکنی به ابوالحسن. مفسر و شاعر بود و در نیشابور متولد شد و به قصبه سبزوار رفت و در ماه شوال سال 458 هَ. ق. در آنجا درگذشت. او راست : 1- التفسیر الاوسط، در 11 جلد. 2- التفسیر الصغیر، در 3 جلد. 3- التفسیر الکبیر، در 30 جلد. و نیز دیوان شعری دارد. ( از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 186 و الوافی صفدی ج 12 ص 91 و معجم الادباء ج 13 ص 273 و طبقات المفسرین سیوطی ص 23 ).


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی نیشابوری صندیلی حنفی . مکنی به ابوالحسن . مفسر بود و در سال 484 هَ . ق . درگذشت . او راست : تفسیرالقرآن . (از معجم المؤلفین ).


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن حسین بن جعفربن محمد نیشابوری . مکنی به ابوالبرکات . وی شاعر و از فاضلان دولت سلطان محمودبن سبکتکین بود و نسب او به محمد دیباج بن امام صادق (ع ) میرسید. او را دیوان شعری است . (از الذریعه ج 9 ص 742 از تاریخ عتبی و نسمةالسحر فیمن تشیع و شعر، ضیاءالدین ).


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن زکریا. مکنی به ابوالحسن . مورخ قرن نهم هَ . ق . او راست : تاریخ الرجال . (از معجم المؤلفین ).


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن سهل بن عباس بن سهل نیشابوری . مکنی به ابوالحسن . مفسر و مطلع در برخی از علوم دیگر. وی در ذی قعده ٔ سال 491 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- زادالحاضر والبادی . 2- کتابی در تفسیر. 3- مکارم الاخلاق . (از معجم المؤلفین از طبقات الشافعیه ٔ اسنوی ص 157 و الوافی صفدی ج 12 ص 75 و طبقات الشافعیه ٔ سبکی و روضات الجنات خوانساری ص 481).


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد نیشابوری . مشهور به ابن ابی الطیب و مکنی به ابوالحسن . مفسر و شاعر بود و در نیشابور متولد شد و به قصبه ٔ سبزوار رفت و در ماه شوال سال 458 هَ . ق . در آنجا درگذشت . او راست : 1- التفسیر الاوسط، در 11 جلد. 2- التفسیر الصغیر، در 3 جلد. 3- التفسیر الکبیر، در 30 جلد. و نیز دیوان شعری دارد. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 186 و الوافی صفدی ج 12 ص 91 و معجم الادباء ج 13 ص 273 و طبقات المفسرین سیوطی ص 23).


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد اسکافی نیشابوری . مکنی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم اسکافی شود.


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد نیشابوری . فقیه و محدث بود و در سال 1273 هَ . ق . در محمره (خرمشهر) درگذشت و در همانجا دفن شد. او راست : 1- سبیکةاللجین . 2- العروة الوثقی . (از معجم المؤلفین ).


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد نیشابوری . مشهور به خبازی و مکنی به ابوالحسین . رجوع به علی خبازی شود.


علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲ قهندزی نیشابوری ضریر. مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قهندزی شود.



کلمات دیگر: