کلمه جو
صفحه اصلی

دسیه

فرهنگ فارسی

دوسیه . پرونده . کارنما . دیوان

لغت نامه دهخدا

دسیه. [ دَ سی ی َ / ی ِ ] ( ص ) این کلمه همانند صفتی به دنبال کلمه ٔمریم در بیت ذیل از ناصرخسرو آمده است :
هم از دمش مسیح شود پران
هم مریم دسیه ز گفتارش.
( دیوان چ تقوی ص 209 ).
مرحوم دهخدا در تعلیقات کتاب نوشته اند: ظاهراً «صفیه » یا «صدیقه » ( به فتح صاد، به جای صدیقه بکسر صاد با دال مشدد ) در مقام اشاره به آیه ٔ: اًن اﷲ اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین ، یا ما المسیح بن مریم الا رسول اﷲ قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقة ، و یا اینکه کلمه عفیفه باشد در مقام توجه به بیت ذیل از ناصرخسرو:
توئی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مرپور خویش را پدری .

دسیه. [ دُ ی ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) دوسیه. پرونده. کارنما. دیوان. و رجوع به دوسیه شود.

دسیه . [ دَ سی ی َ / ی ِ ] (ص ) این کلمه همانند صفتی به دنبال کلمه ٔمریم در بیت ذیل از ناصرخسرو آمده است :
هم از دمش مسیح شود پران
هم مریم دسیه ز گفتارش .

(دیوان چ تقوی ص 209).


مرحوم دهخدا در تعلیقات کتاب نوشته اند: ظاهراً «صفیه » یا «صدیقه » (به فتح صاد، به جای صدیقه بکسر صاد با دال مشدد) در مقام اشاره به آیه ٔ: اًن اﷲ اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین ، یا ما المسیح بن مریم الا رسول اﷲ قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقة ، و یا اینکه کلمه عفیفه باشد در مقام توجه به بیت ذیل از ناصرخسرو:
توئی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مرپور خویش را پدری .

دسیه . [ دُ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) دوسیه . پرونده . کارنما. دیوان . و رجوع به دوسیه شود.



کلمات دیگر: