کلمه جو
صفحه اصلی

رودبند

لغت نامه دهخدا

رودبند. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) بندی که پیش رودی بندندتا آب آن بر اراضی اطراف نشیند. ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه عمومی

سید علی صفوی معروف به سلطانعلی سیاهپوش یا پیر رودبند یا روبند امامزاده ای در شهر دزفول و در محله ای به همین نام مدفون است و به شماره ۲۵۴۹ در ردیف آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. رودبند نوه شیخ صفی الدین اردبیلی و پدربزرگِ پدربزرگ شاه اسماعیل صفوی بود که به دزفول آمده و با انجام کراماتی مردم را به آیین تشیع دعوت کرد.
الــلــهمحمد • علی • فاطمه • حسن • حسینسجاد • باقر • صادقکاظم • رضا • جواد • هادیعسکری • مهدی
خواجه سلطان سید علی، مشهور به «شاه رودبند» یا «آقا رودبند» نسبش با ۲۲ واسطه به موسی کاظم (امام هفتم شیعیان) می رسد.
وی که در جوار نیاکانش در اردبیل می زیست در سفری به کاظمین رفت. در آنجا شبی در خواب از طرف امام محمد تقی به او دستور داده شد که به دزفول آمده، مردم را به تشیع دعوت کند؛ لذا به دزفول آمده و در جای بارگاه فعلی مسکن می گزیند و به آنچه مأمور بود مردم را دعوت می کند، اما مردم دعوت او را نمی پذیرند. ناچار آنان را تهدید به قطع آب رود دز می کند. آنان باز هم به این سخن نمی اندیشند. در این هنگام خدا را سوگند می دهد که خواسته اش را برآورد که ناگاه رود از جریان می ایستد. بدین دلیل او را رودبند لقب داده اند.


کلمات دیگر: