عمل کژ گویی . دروغزنی .
کژ گویی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کژگویی. [ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل کژگوی. کج گویی. دروغزنی. دروغگویی. مقابل راست گویی :
ز کژگویی سخن را قدر کم گشت
کسی کو راستگو شد محتشم گشت.
ز کژگویی سخن را قدر کم گشت
کسی کو راستگو شد محتشم گشت.
نظامی.
کلمات دیگر: