نسبت به کسپه است از قرائ نخشب
کسپوی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کسپوی. [ ک َ پ َ وی ] ( ص نسبی ) نسبت به کسپه است از قراء نخشب :
سراطبااستاد کسپوی کو هست
ز پشت هفت پدر اوستاد هفت اقلیم.
سراطبااستاد کسپوی کو هست
ز پشت هفت پدر اوستاد هفت اقلیم.
سوزنی.
رجوع به کسبه شود.کلمات دیگر: