کلمه جو
صفحه اصلی

قلائی

لغت نامه دهخدا

قلائی. [ ق َ ] ( اِخ ) ایل کرد پیشکوه. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 64 ).

قلائی. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 36 هزارگزی شمال باختری بافت سر راه مالرو گوغر به قلعه عسکر. این ده کوهستانی و سردسیری است. سکنه آن 550 تن می باشد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، حبوب. و راه آن مالرو است. مزارع گل آبدان ، امرودین جزء این دِهند و ساکنین آن از طایفه افشار هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

قلائی . [ ق َ ] (اِخ ) ایل کرد پیشکوه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 64).


قلائی . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 36 هزارگزی شمال باختری بافت سر راه مالرو گوغر به قلعه عسکر. این ده کوهستانی و سردسیری است . سکنه ٔ آن 550 تن می باشد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، حبوب . و راه آن مالرو است . مزارع گل آبدان ، امرودین جزء این دِهند و ساکنین آن از طایفه ٔ افشار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


پیشنهاد کاربران

قلایی یا قلعایی
به فرایندی قلع اندود کردن گفته میشه
به این صورت است که در جداره ی داخلی ظرف قسمت های خورده شده رو پاک می کنن و مقداری شن نرم به همراه کاه داخل ظرف می ریزن و ظرف رو برای قلع اندود کردن تمیز می کنن ، بوسیله ی دستگاه دمنده ای که روی زمین نصب می کردن ظروف مسی رو حرارت می دادن به این شکل که ظروف خیس رو خشک و گرم و آماده می کردن و مقداری نشادر و قلع رو با پنبه به جداره داخلی ظرف می کشند که در اثر اون بوی جالب و خوشایندی ساتع میشه و ظرف دوباره نقره ای و سفید میشه


کلمات دیگر: