کلمه جو
صفحه اصلی

کزب

لغت نامه دهخدا

کزب. [ ک ُ ] ( ع اِ ) کنجاره روغن. ( منتهی الارب ). کنجاره روغن و تفاله میوه ها که عصیر آنها را گرفته باشند. ( ناظم الاطباء ). کسب و آن تفاله روغن است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کسب شود. || درختی است. ( منتهی الارب ). یک نوع درخت صلب. ( ناظم الاطباء ). درخت صلب. ( اقرب الموارد ).

کزب. [ ک َ زَ ] ( ع مص ) خردی استخوانهای پشت پای و درهم کشیدگی آن و آن عیب است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).

کزب . [ ک َ زَ ] (ع مص ) خردی استخوانهای پشت پای و درهم کشیدگی آن و آن عیب است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).


کزب . [ ک ُ ] (ع اِ) کنجاره ٔ روغن . (منتهی الارب ). کنجاره ٔ روغن و تفاله ٔ میوه ها که عصیر آنها را گرفته باشند. (ناظم الاطباء). کسب و آن تفاله ٔ روغن است . (از اقرب الموارد). رجوع به کسب شود. || درختی است . (منتهی الارب ). یک نوع درخت صلب . (ناظم الاطباء). درخت صلب . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: