کلمه جو
صفحه اصلی

قفله

لغت نامه دهخدا

قفلة. [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) یکی قُفل و آن درختی است حجازی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قفل شود.


( قفلة ) قفلة. [ ق ُ ف َ ل َ ] ( ع ص ) آنکه هرچه بشنود یاد دارد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قفلة. [ ق ُ ل َ ] ( ع اِ ) یکی قُفل و آن درختی است حجازی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قفل شود.

قفلة. [ ق َ ل َ ] ( ع اِ ) پس گردن. ( منتهی الارب ). قفا. ( اقرب الموارد ). || درخت خشک. ( منتهی الارب ). || ( ص ) درم باسنگ. ( منتهی الارب ): درهم قفلة؛ وازن. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) یک بار بخشیدن چیزی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قفلة. [ ق َ ف َ ل َ ] ( ع اِ ) درخت خشک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قَفْلة شود.

قفلة. [ ق َ ف َ ل َ ] (ع اِ) درخت خشک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَفْلة شود.


قفلة. [ ق َ ل َ ] (ع اِ) پس گردن . (منتهی الارب ). قفا. (اقرب الموارد). || درخت خشک . (منتهی الارب ). || (ص ) درم باسنگ . (منتهی الارب ): درهم قفلة؛ وازن . (اقرب الموارد). || (مص ) یک بار بخشیدن چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


قفلة. [ ق ُ ف َ ل َ ] (ع ص ) آنکه هرچه بشنود یاد دارد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: