غلبه کردن
فوز کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فوز کردن. [ ک َ دَ ]( مص مرکب ) غلبه کردن. ( از صحاح الفرس ) :
به مرو شاهجان باشی تو آنگه
که اینجا لشکر سرما کند فوز.
به مرو شاهجان باشی تو آنگه
که اینجا لشکر سرما کند فوز.
سوزنی.
رجوع به فوز شود.کلمات دیگر: