کلمه جو
صفحه اصلی

فوتنج

لغت نامه دهخدا

فوتنج. [ ن َ ] ( معرب ، اِ ) معرب پودنه. ( منتهی الارب ). پونه. پودینه. فودنج. ( یادداشتهای مؤلف ). پودنه است که نوعی از نعنا باشد، و به عربی حبق خوانند، و آن چند قسم میشود، قسمی که در میان جوی آب میروید آن را حبق التمساح و حبق الماء گویند. ( برهان ). رجوع به فودنج شود.

فوتنج. [ ت َ ] ( معرب ، اِ ) معرب پوتنگ که تره است ، و آن نهری و بستانی و بری و کوهی باشد. ( منتهی الارب ).

فوتنج . [ ت َ ] (معرب ، اِ) معرب پوتنگ که تره است ، و آن نهری و بستانی و بری و کوهی باشد. (منتهی الارب ).


فوتنج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب پودنه . (منتهی الارب ). پونه . پودینه . فودنج . (یادداشتهای مؤلف ). پودنه است که نوعی از نعنا باشد، و به عربی حبق خوانند، و آن چند قسم میشود، قسمی که در میان جوی آب میروید آن را حبق التمساح و حبق الماء گویند. (برهان ). رجوع به فودنج شود.



کلمات دیگر: