ارده . کنجاره
کسپه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کسپه. [ ک َ پ َ ] ( اِخ ) از قراء نخشب است. ( یادداشت مؤلف ).
کسپه. [ ک ُ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) ارده. کنجاره. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کسب و کسبه شود.
کسپه. [ ک ُ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) ارده. کنجاره. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کسب و کسبه شود.
کسپه . [ ک َ پ َ ] (اِخ ) از قراء نخشب است . (یادداشت مؤلف ).
کسپه . [ ک ُ پ َ / پ ِ ] (اِ) ارده . کنجاره . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کسب و کسبه شود.
کلمات دیگر: