قوی نیرومند آن که بازویش چون فولاد سخت بود .
فولاد بازو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فولادبازو. ( ص مرکب ) قوی. نیرومند. آنکه بازویش چون پولاد مقاومت دارد :
هرکه با فولادبازو پنجه کرد
ساعد سیمین خود را رنجه کرد.
هرکه با فولادبازو پنجه کرد
ساعد سیمین خود را رنجه کرد.
سعدی.
کلمات دیگر: