قوی دل . پر دل
فولاد دل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فولاددل. [ لادْ، دِ ] ( ص مرکب ) قوی دل. پردل. بسیار پردل. که دل او چون فولاد سخت بود. بی باک. باجرأت :
تیزچشم ، آهن جگر، فولاددل ، کیمخت لب
سیم دندان ، چاه بینی ، ناوکام و لوح روی.
تیزچشم ، آهن جگر، فولاددل ، کیمخت لب
سیم دندان ، چاه بینی ، ناوکام و لوح روی.
منوچهری.
کلمات دیگر: