کلمه جو
صفحه اصلی

علی بیاعی

لغت نامه دهخدا

علی بیاعی. [ ع َ ی ِ ب َی ْ یا ] ( اِخ ) ابن حسین بیاعی خوارزمی ، ملقّب به مجدالدین. محدث بود و در سال 202هَ. ق. «شرح السنة» را از ابوالمعالی محمد زاهدی به سماع از لفظ محیی السنه ٔبغوی حدیث کرده است. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ).

علی بیاعی. [ ع َ ی ِ ب َی ْ یا ] ( اِخ ) ابن محمد بیاعی خوارزمی ، مکنّی به ابوالفرج. محدث بود و از ابوسعدبن سمعانی روایت کرد. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ).

علی بیاعی . [ ع َ ی ِ ب َی ْ یا ] (اِخ ) ابن حسین بیاعی خوارزمی ، ملقّب به مجدالدین . محدث بود و در سال 202هَ . ق . «شرح السنة» را از ابوالمعالی محمد زاهدی به سماع از لفظ محیی السنه ٔبغوی حدیث کرده است . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).


علی بیاعی . [ ع َ ی ِ ب َی ْ یا ] (اِخ ) ابن محمد بیاعی خوارزمی ، مکنّی به ابوالفرج . محدث بود و از ابوسعدبن سمعانی روایت کرد. (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: