برتر، بهتر، بیشتر، خوبتر، نیکوتر، چیز بهتر، افضل
خوبتر
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
بهتر نیکوتر
لغت نامه دهخدا
خوبتر. [ ت َ ] ( ص تفصیلی ) بهتر. نیکوتر. اطیب. الطف :
بهزار دل زمانه ببقا حریف بادت
که زمانه را حریفی ز تو خوبتر نباید.
بهزار دل زمانه ببقا حریف بادت
که زمانه را حریفی ز تو خوبتر نباید.
خاقانی.
پیشنهاد کاربران
ارجح
کلمات دیگر: