کلمه جو
صفحه اصلی

خود را به مخاطره انداختن

مترادف و متضاد

adventure (فعل)
در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادث کردن، با تهور مبادرت کردن، دل به دریا زدن، خود را به مخاطره انداختن


کلمات دیگر: