کلمه جو
صفحه اصلی

خواب رفتگی

فارسی به انگلیسی

pins and needles


مترادف و متضاد

paralysis (اسم)
وقفه، رخوت، از کار افتادگی، عجز، بی حالی، فلج، رعشه، سکته ناقص، خواب رفتگی

sleep (اسم)
خواب، خواب رفتگی

فرهنگ فارسی

بیحسی خدارت

لغت نامه دهخدا

خواب رفتگی. [ خوا / خا رَ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) بیحسی. خدارت. ( ناظم الاطباء ). خَدَر. ( یادداشت بخط مؤلف ). چون : خواب رفتگی دست یا پای و جز آن.

دانشنامه عمومی

خواب رفتگی (به انگلیسی: Paresthesia) یا گِزگِز اندام به گزگز یا مورمور شدن با احساس سوزش یا سوزن سوزنی شدن در پوست بدن انسان، به ویژه در پاها و دست ها گفته می شود که پس از خستگی یا نشستن بلندمدت بر روی پاها و خوابیدن به طوری که دست ها زیر سر قرار گرفته باشد به وجود می آید.
پاراستزی به عنوان نشانهٔ بیماری در برخی بیماری های عصبی مانند مولتیپل اسکلروز، سندروم پای بی قرار، اسپوندیلوز و توراسیک اوت لت سندرم و همچنین در برخی بیماری های سیستمیک مانند کم خونی، دیابت و آمیلوئیدوز نیز دیده می شود. گاه گزگز شدن، عارضهٔ مصرف برخی داروها مانند نیتروفورانتوئین، پرمترین و ترامادول است.


کلمات دیگر: