پنج انگشت
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
چنگک، پنج انگشت، پنج برگ
پنج انگشت، علف نقره ای، گیاهان پنجه ای
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- مجموع انگشتان هر یک از دست و پا که بکف پیوسته است : ( پنج انگشت یکی نیستند. ) ۲- چوبی است بلند که بر سر آن پنج چوب کوتاه مثل انگشت نصب شده و بدان خرمن کوفته را باد دهند انگشته آشور پنجه مدری هاکو . ۳- گیاهی است که برگ آن مانند برگ شاهدانه است و بوت. آن در کنار رودها روید ذو خمسه اصابع ذوخمسه اوراق دل آشوب پنجنگشت . تخم آنرا حب الفقد خوانند .
کوهی در کردستان
کوهی در کردستان
لغت نامه دهخدا
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِ مرکب ) مجموع انگشتان هر یک از دست و پا که به کف پیوسته است . || انگشته ، و آن افزاریست که برزگران بدان دانه و کاه به باد دهند تا از هم جدا شود.(لغت نامه ٔ اسدی ). چوبی است بلند که بر سر آن از چندچوب کوتاه چون پنجه ٔ آدمی سازند و بدان خرمن کوفته را بر باد دهند تا کاه دورتر و دانه نزدیکتر فروریزد. پنجه . رجوع به پنجه شود. مدری . هاکّو (در تداول مردم گیلان ). آشور (در تداول مردم بروجرد) :
چه کردم ازپس آزاد کردن
بنامش آخُری بنیاد کردم
ز بهر آخر او خرمن ماه
به پنج انگشت حکمت باد کردم .
|| نباتی که آن را دل آشوب خوانند و بوته و درخت آن در کنار رودخانه ها روید و برگ آن مانند برگ شاهدانه باشد و آن را بعربی ذوخمسة اوراق و ذوخمسة اصابع خوانند تخم آن را حب الفقد گویند و در علت استسقا بکار برند. (برهان قاطع). پنجنگشت باشد و معرب آن فنجکشت است . (برهان قاطع). گرم است در اول و گویند در دوم خشک است در سوم . محلل و ملطف بود و تفتیح سده ٔ کبد کند و چون به سکنجبین بیاشامند صلابت سپرز را سودمند آید و صداع آرد و مصلحش صمغ عربی است و شربتی از او یکدرم است . و آن را ذوخمسة اوراق خوانند و ذوخمسة اصابع نیز گویند و درخت وی در کنار رودها روید و ورق آن مانند ورق شهدانج بود و مستعمل از وی گل وی بود پس ورق و تخم وی و چوب وی نشاید که استعمال کنند. بهترین آن تازه بود طبیعت آن گرم بود در اول و گویند در سیم و خشک در سیم و در وی قبض است با تفتیح و محلل و ملطف بود و جهة صداع سر ضماد کردن نافع بود و سده ٔ جگر و صلابت سپرز را با سکنجبین نافع بود و اگر در شیب پشت بگسترند منع احتلام و نعوظ کند و خوردن وی گزیدگی مار را نافع بود و بر گزیدگی سگ دیوانه و بهایم ضماد کردن سودمند بود و مقدار شربتی از وی یک مثقال بود و لیکن مصدع و مسبت بود و چون بریان کنند درد سر کمتر آورد و مضر بود به مجامعت و اسحاق گوید مصلح وی صمغ عربی است . این درختچه در بعض نقاط ایران و ازجمله در راه ده نمک به شاهرود کنار رودخانه مشاهده شده است (گااوبا). و نام محلی آن فلفل است . وحشی این درختچه در جنوب کرج و حوالی نیک شهر و چاه بهار هست (گااوبا) گیاهی از یتوعات . هزارجشان . فاشرا. پنتافیلون . فنتافلیون . بنتافلن . فلفل بری . شجرة ابراهیم . کف مریم . بنگله . گنک . بنجنخست . بنجنکست . سکسنبویه . اصابعصُفر. فقد. پنج برگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ستیره . اَغنُس . و بعضی گفته اند فنطافیلون نباتی است که آن راپنجگشت گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) :
کند چون دود پنج انگشت را زن
بزیر خود کند کم شهوتش را
و گر مردش کند در زیر خود دود
برد انگیز و زور و قوتش را.
هست از شهوت اگر داری گزند
بوی پنج انگشت جوعت سودمند.
- تخم پنج انگشت ؛ حب الفقد. فلفل الصقالبه . بزرالحرف المشرقی .
|| اشنان . (برهان قاطع).
چه کردم ازپس آزاد کردن
بنامش آخُری بنیاد کردم
ز بهر آخر او خرمن ماه
به پنج انگشت حکمت باد کردم .
سوزنی .
|| نباتی که آن را دل آشوب خوانند و بوته و درخت آن در کنار رودخانه ها روید و برگ آن مانند برگ شاهدانه باشد و آن را بعربی ذوخمسة اوراق و ذوخمسة اصابع خوانند تخم آن را حب الفقد گویند و در علت استسقا بکار برند. (برهان قاطع). پنجنگشت باشد و معرب آن فنجکشت است . (برهان قاطع). گرم است در اول و گویند در دوم خشک است در سوم . محلل و ملطف بود و تفتیح سده ٔ کبد کند و چون به سکنجبین بیاشامند صلابت سپرز را سودمند آید و صداع آرد و مصلحش صمغ عربی است و شربتی از او یکدرم است . و آن را ذوخمسة اوراق خوانند و ذوخمسة اصابع نیز گویند و درخت وی در کنار رودها روید و ورق آن مانند ورق شهدانج بود و مستعمل از وی گل وی بود پس ورق و تخم وی و چوب وی نشاید که استعمال کنند. بهترین آن تازه بود طبیعت آن گرم بود در اول و گویند در سیم و خشک در سیم و در وی قبض است با تفتیح و محلل و ملطف بود و جهة صداع سر ضماد کردن نافع بود و سده ٔ جگر و صلابت سپرز را با سکنجبین نافع بود و اگر در شیب پشت بگسترند منع احتلام و نعوظ کند و خوردن وی گزیدگی مار را نافع بود و بر گزیدگی سگ دیوانه و بهایم ضماد کردن سودمند بود و مقدار شربتی از وی یک مثقال بود و لیکن مصدع و مسبت بود و چون بریان کنند درد سر کمتر آورد و مضر بود به مجامعت و اسحاق گوید مصلح وی صمغ عربی است . این درختچه در بعض نقاط ایران و ازجمله در راه ده نمک به شاهرود کنار رودخانه مشاهده شده است (گااوبا). و نام محلی آن فلفل است . وحشی این درختچه در جنوب کرج و حوالی نیک شهر و چاه بهار هست (گااوبا) گیاهی از یتوعات . هزارجشان . فاشرا. پنتافیلون . فنتافلیون . بنتافلن . فلفل بری . شجرة ابراهیم . کف مریم . بنگله . گنک . بنجنخست . بنجنکست . سکسنبویه . اصابعصُفر. فقد. پنج برگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ستیره . اَغنُس . و بعضی گفته اند فنطافیلون نباتی است که آن راپنجگشت گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) :
کند چون دود پنج انگشت را زن
بزیر خود کند کم شهوتش را
و گر مردش کند در زیر خود دود
برد انگیز و زور و قوتش را.
یوسفی طبیب (از فرهنگ جهانگیری ).
هست از شهوت اگر داری گزند
بوی پنج انگشت جوعت سودمند.
عطار (از فرهنگ رشیدی ).
- تخم پنج انگشت ؛ حب الفقد. فلفل الصقالبه . بزرالحرف المشرقی .
|| اشنان . (برهان قاطع).
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِخ ) (کوه ...) کوهی در کردستان و ترکان آن را بش پرماق خوانند. سفیدرود از این کوه سرچشمه میگیرد. (نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی چ فرنگ ص 217).
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِخ ) موضعی در حدود همدان ، نزدیک دینور و در آنجا سنجر در هشتم رجب 526 هَ . ق . لشکر خلیفه را مغلوب کرده و قراجه فرمانده ٔ آن سپاه را بکشت . و نیز رجوع به حبیب السیر چ طهران جزو 3 از ج 2 ص 116 س آخر شود. از پنج انگشت حدود همدان که اوردوی او بود رسولان خلیفه را اجازت انصراف فرمود. (جامعالتواریخ رشیدی ).
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِخ ) نام موضعی نزدیک به مراغه ٔ آذربایجان . (برهان قاطع).
پنج انگشت. [ پ َ اَ گ ُ ] ( اِ مرکب ) مجموع انگشتان هر یک از دست و پا که به کف پیوسته است. || انگشته ، و آن افزاریست که برزگران بدان دانه و کاه به باد دهند تا از هم جدا شود.( لغت نامه اسدی ). چوبی است بلند که بر سر آن از چندچوب کوتاه چون پنجه آدمی سازند و بدان خرمن کوفته را بر باد دهند تا کاه دورتر و دانه نزدیکتر فروریزد. پنجه. رجوع به پنجه شود. مدری. هاکّو ( در تداول مردم گیلان ). آشور ( در تداول مردم بروجرد ) :
چه کردم ازپس آزاد کردن
بنامش آخُری بنیاد کردم
ز بهر آخر او خرمن ماه
به پنج انگشت حکمت باد کردم.
چه کردم ازپس آزاد کردن
بنامش آخُری بنیاد کردم
ز بهر آخر او خرمن ماه
به پنج انگشت حکمت باد کردم.
سوزنی.
|| نباتی که آن را دل آشوب خوانند و بوته و درخت آن در کنار رودخانه ها روید و برگ آن مانند برگ شاهدانه باشد و آن را بعربی ذوخمسة اوراق و ذوخمسة اصابع خوانند تخم آن را حب الفقد گویند و در علت استسقا بکار برند. ( برهان قاطع ). پنجنگشت باشد و معرب آن فنجکشت است. ( برهان قاطع ). گرم است در اول و گویند در دوم خشک است در سوم. محلل و ملطف بود و تفتیح سده کبد کند و چون به سکنجبین بیاشامند صلابت سپرز را سودمند آید و صداع آرد و مصلحش صمغ عربی است و شربتی از او یکدرم است. و آن را ذوخمسة اوراق خوانند و ذوخمسة اصابع نیز گویند و درخت وی در کنار رودها روید و ورق آن مانند ورق شهدانج بود و مستعمل از وی گل وی بود پس ورق و تخم وی و چوب وی نشاید که استعمال کنند. بهترین آن تازه بود طبیعت آن گرم بود در اول و گویند در سیم و خشک در سیم و در وی قبض است با تفتیح و محلل و ملطف بود و جهة صداع سر ضماد کردن نافع بود و سده جگر و صلابت سپرز را با سکنجبین نافع بود و اگر در شیب پشت بگسترند منع احتلام و نعوظ کند و خوردن وی گزیدگی مار را نافع بود و بر گزیدگی سگ دیوانه و بهایم ضماد کردن سودمند بود و مقدار شربتی از وی یک مثقال بود و لیکن مصدع و مسبت بود و چون بریان کنند درد سر کمتر آورد و مضر بود به مجامعت و اسحاق گوید مصلح وی صمغ عربی است. این درختچه در بعض نقاط ایران و ازجمله در راه ده نمک به شاهرود کنار رودخانه مشاهده شده است ( گااوبا ). و نام محلی آن فلفل است. وحشی این درختچه در جنوب کرج و حوالی نیک شهر و چاه بهار هست ( گااوبا ) گیاهی از یتوعات. هزارجشان. فاشرا. پنتافیلون. فنتافلیون. بنتافلن. فلفل بری. شجرة ابراهیم. کف مریم. بنگله. گنک. بنجنخست. بنجنکست. سکسنبویه. اصابعصُفر. فقد. پنج برگ. ( ذخیره خوارزمشاهی ). ستیره. اَغنُس. و بعضی گفته اند فنطافیلون نباتی است که آن راپنجگشت گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) : فرهنگ عمید
۱. (زیست شناسی ) = انگشت
۲. آلت چوبی که با آن خرمن کوفته را بر باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود، انگشته، چارشاخ.
۳. (زیست شناسی ) درختچه ای با برگ های پنجه ای شبیه برگ شاهدانه و گل های زیبا به صورت سنبله به رنگ آبی مایل به بنفش یا سرخ کم رنگ.
۲. آلت چوبی که با آن خرمن کوفته را بر باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود، انگشته، چارشاخ.
۳. (زیست شناسی ) درختچه ای با برگ های پنجه ای شبیه برگ شاهدانه و گل های زیبا به صورت سنبله به رنگ آبی مایل به بنفش یا سرخ کم رنگ.
دانشنامه عمومی
پنج انگشت یا پاکدامنی یا بنگرو (نام علمی: Vitex agnus-castus) درختچه زیبایی به ارتفاع یک متر و نیم است که به علت گل های زیبایی که دارد گاه به عنوان گیاه تزئینی کاشته می شود. بدین علت به آن پنج انگشت گویند که برگ های آن پنجه ای و پنج تایی است. گل های آن به رنگ آبی و شبیه سنبله ای دراز است که سپس تبدیل به گل می شود. این گیاه را فلفل بیابانی نیز می نامند و در بسیاری از مناطق ایران می روید.
در گذشته اعتقاد داشتند که این گیاه باعث کاهش میل جنسی می شود و به همین دلیل در قرون وسطی راهبان روی برگ های این گیاه تفکر می کردند و به همن دلیل نام دیگر این گیاه به پاکدامنی(chasteberry) مربوط می شود. با این وجود امروزه مشخص شده است که این گیاه اثری بر میل جنسی ندارد. b
میوه این گیاه قابض است و به بهبود عملکرد دستگاه گوارش کمک می کند. افرادی که دچار بواسیر یا شقاق باشند می توانند از اثرات درمانی آن سود بجویند و در جوشانده این گیاه بنشینند تا عارضه برطرف شود.ضماد میوه و برگ آن ادرار را افزایش می دهد و مقدار زیاد آن برای کلیه مضر است.این گیاه در درمان سر درد هم مفید است.این دارو جهت رفع اختلالات قاعدگی و یائسگی به کار می رود. پنج انگشت، گیاه بسیار مؤثری برای درمان اختلالات قاعدگی است. از گیاه پنج انگشت، داروهایی به نام های ویتاگنوس (VITAGNUS)، فمودین(Femodin) با مقدار ماده مؤثره ۲۰ میلی گرم در هر قرص و آگنوگل (Agnugol) تهیه کرده اند که عصاره خشک این گیاه می باشد.میوه این گیاه اثرات درمانی زیادی برای رحم دارد. قاعدگی را تنظیم می کند و برگ این گیاه ورم های رحمی را بهبود می بخشد و عفونت را پاک می سازد. فواید آن به قدری زیاد است که از این گیاه در قرص های گیاهی مورد استفاده برای تنظیم قاعدگی و کاهش خون ریزی استفاده می شود.
مکانیسم دقیق اثر این گیاه مشخص نیست ولی مطالعات نشان داده است که این گیاه تحریک کننده(agonist) گیرنده های دوپامین نوع دوم(D2) است و باعث کاهش ترشح پرولاکتین می شود.به نظر می رسد گیاه پنج انگشت با اثر بر محور هیپوتالاموس ـ هیپوفیز اثر خود را اعمال می کند. این گیاه باعث کاهش آزاد شدن FSH* و افزایش آزاد شدن LH** و پرولاکتین از هیپوفیز می گردد. هورمون های FSH و LH در تولید استروژن (هورمون جنسی زنانه) از تخمدان ها و دوره تخمک گذاری در خانم ها مؤثرند.مطالعات نشان داده است که گیاه پنج انگشت حاوی ترکیبات استروژنیک نمی باشد و مستقیماً بر روی تخمدان ها تأثیر نمی گذارد.برخی مطالعات هم اثر این گیاه بر گیرنده های اوپیوئیدی را نشان داده اند.
در گذشته اعتقاد داشتند که این گیاه باعث کاهش میل جنسی می شود و به همین دلیل در قرون وسطی راهبان روی برگ های این گیاه تفکر می کردند و به همن دلیل نام دیگر این گیاه به پاکدامنی(chasteberry) مربوط می شود. با این وجود امروزه مشخص شده است که این گیاه اثری بر میل جنسی ندارد. b
میوه این گیاه قابض است و به بهبود عملکرد دستگاه گوارش کمک می کند. افرادی که دچار بواسیر یا شقاق باشند می توانند از اثرات درمانی آن سود بجویند و در جوشانده این گیاه بنشینند تا عارضه برطرف شود.ضماد میوه و برگ آن ادرار را افزایش می دهد و مقدار زیاد آن برای کلیه مضر است.این گیاه در درمان سر درد هم مفید است.این دارو جهت رفع اختلالات قاعدگی و یائسگی به کار می رود. پنج انگشت، گیاه بسیار مؤثری برای درمان اختلالات قاعدگی است. از گیاه پنج انگشت، داروهایی به نام های ویتاگنوس (VITAGNUS)، فمودین(Femodin) با مقدار ماده مؤثره ۲۰ میلی گرم در هر قرص و آگنوگل (Agnugol) تهیه کرده اند که عصاره خشک این گیاه می باشد.میوه این گیاه اثرات درمانی زیادی برای رحم دارد. قاعدگی را تنظیم می کند و برگ این گیاه ورم های رحمی را بهبود می بخشد و عفونت را پاک می سازد. فواید آن به قدری زیاد است که از این گیاه در قرص های گیاهی مورد استفاده برای تنظیم قاعدگی و کاهش خون ریزی استفاده می شود.
مکانیسم دقیق اثر این گیاه مشخص نیست ولی مطالعات نشان داده است که این گیاه تحریک کننده(agonist) گیرنده های دوپامین نوع دوم(D2) است و باعث کاهش ترشح پرولاکتین می شود.به نظر می رسد گیاه پنج انگشت با اثر بر محور هیپوتالاموس ـ هیپوفیز اثر خود را اعمال می کند. این گیاه باعث کاهش آزاد شدن FSH* و افزایش آزاد شدن LH** و پرولاکتین از هیپوفیز می گردد. هورمون های FSH و LH در تولید استروژن (هورمون جنسی زنانه) از تخمدان ها و دوره تخمک گذاری در خانم ها مؤثرند.مطالعات نشان داده است که گیاه پنج انگشت حاوی ترکیبات استروژنیک نمی باشد و مستقیماً بر روی تخمدان ها تأثیر نمی گذارد.برخی مطالعات هم اثر این گیاه بر گیرنده های اوپیوئیدی را نشان داده اند.
wiki: تیره نعناعیان است.
wiki: پنج انگشت (سرده)
دانشنامه آزاد فارسی
پنج انگشت (cinquefoil)
گروهی از گیاهان جنس Potentilla، از خانوادۀ گل سرخیان، با برگ هایی معمولاً پنج قسمتی، و گل های رنگین و درخشان. این گیاهان در نواحی معتدل شمالی می رویند.
گروهی از گیاهان جنس Potentilla، از خانوادۀ گل سرخیان، با برگ هایی معمولاً پنج قسمتی، و گل های رنگین و درخشان. این گیاهان در نواحی معتدل شمالی می رویند.
wikijoo: پنج_انگشت
فرهنگستان زبان و ادب
{Vitex} [گیاهان دارویی] سرده ای از نعنائیان شامل گیاهان درختی و درختچه ای با برگ های متقابل و پنجه ای دارای 3 تا 7 برگچه و گل ها در گرزن های متراکم یا تنک و در انتهای شاخه ها در گل آذین خوشه ای مرکب و با گل های بنفش یا آبی یا یاسمنی و جام گل تیغی شکل و با لو...
کلمات دیگر: