کلمه جو
صفحه اصلی

در جواب عاجز کردن

مترادف و متضاد

confuse (فعل)
دست پاچه کردن، گیج کردن، مغشوش کردن، سراسیمه کردن، ژولیده کردن، گیر انداختن، در جواب عاجز کردن، اشفته کردن، باهم اشتباه کردن، گرفتار کردن، اسیمه کردن

flummox (فعل)
گیج کردن، مغشوش کردن، در جواب عاجز کردن، اشفته کردن


کلمات دیگر: