اسبی که هنگام زین کردن رام نباشد و سرکشی کند .
بد زین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بدزین. [ ب َ ] ( ص مرکب ) اسبی که هنگام زین کردن رام نباشد و سرکشی کند :
مرا در زیر ران اندر کمیتی
نه بدنعل و نه بدزین و نه توسن .
مرا در زیر ران اندر کمیتی
نه بدنعل و نه بدزین و نه توسن .
منوچهری.
کلمات دیگر: