۱ - ( صفت ) متعفن گندیده ۲ - ( اسم ) رشوه پاره .
بد گند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بدگند. [ ب َ گ َ ] ( ص مرکب ) متعفن. || ( اِ ) رشوه و پاره. ( ناظم الاطباء ). رشوت و پاره. ( آنندراج ). بمعنی اخیر با کاف تازی نیز آمده است. و رجوع به بدکند شود.
کلمات دیگر: