پیش رفتن .
سلوف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سلوف .[ س َ ] (ع ص ) ستور پیش به آب رونده . ج ، سُلف . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). اشتر پیش آهنگ . (مهذب الاسماء). || پیکان دراز. || اسب شتاب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
سلوف.[ س َ ] ( ع ص ) ستور پیش به آب رونده. ج ، سُلف. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). اشتر پیش آهنگ. ( مهذب الاسماء ). || پیکان دراز. || اسب شتاب. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
سلوف. [ س ُ ]( ع مص ) پیش رفتن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
سلوف. [ س ُ ]( ع مص ) پیش رفتن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
سلوف . [ س ُ ](ع مص ) پیش رفتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: