پوشنده حله و لباس نو و فاخر
حله پوش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حله پوش. [ ح ُل ْ ل َ / ل ِ ] ( نف مرکب ) پوشنده حله و لباس نو و فاخر :
صبا از زلف و رویش حله پوش است
گهی قاقم گهی قندزفروش است.
و یلبسون ثیاباً شنیدم از لب حور.
صبا از زلف و رویش حله پوش است
گهی قاقم گهی قندزفروش است.
نظامی.
سپیده دم که شدم حله پوش حجله و سورو یلبسون ثیاباً شنیدم از لب حور.
نظام قاری ( دیوان ص 32 ).
کلمات دیگر: