کنایه از حلوا که شیرین و سیراب چون سیب و ناشپاتی و مانند آن
حلوای تر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حلوای تر. [ ح َ ی ِ ت َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حلوای تازه :
اگرحلوای تر شد نام شیرین
نخواهد شد فرود از کام شیرین.
حق بر او [ زنبور عسل ]آن علم را بگشود در.
اگرحلوای تر شد نام شیرین
نخواهد شد فرود از کام شیرین.
نظامی.
خانه ها سازد پر از حلوای ترحق بر او [ زنبور عسل ]آن علم را بگشود در.
مولوی.
|| کنایه از فواکه شیرین و سیراب چون سیب و ناشپاتی و مانند آن. || کنایه از لب محبوب. ( آنندراج ).کلمات دیگر: