کلمه جو
صفحه اصلی

تزنیه

لغت نامه دهخدا

( تزنیة ) تزنیة. [ ت َ ی ِ ] ( ع مص ) به زنا منسوب کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). به زنا منسوب کردن و زانی خواندن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ). || کار بر کسی تنگ گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). تنگ گرفتن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || تنگ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). و رجوع به تزنئة در همین لغت نامه شود.

تزنیة. [ ت َ ی ِ ] (ع مص ) به زنا منسوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). به زنا منسوب کردن و زانی خواندن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد). || کار بر کسی تنگ گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). تنگ گرفتن بر کسی . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || تنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). و رجوع به تزنئة در همین لغت نامه شود.


تزنئة. [ ت َ ن ِ ءَ ] (ع مص ) تنگ گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به تزنیة شود.


( تزنئة ) تزنئة. [ ت َ ن ِ ءَ ] ( ع مص ) تنگ گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( ازاقرب الموارد ) ( از المنجد ). و رجوع به تزنیة شود.


کلمات دیگر: