کلمه جو
صفحه اصلی

دغمان

لغت نامه دهخدا

دغمان. [ دُ ] ( ع ص ) سیاه چرده یا سیاه دفزک. ( منتهی الارب ). سیاه ، و گویند سیاه با عظم و بزرگی.( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) از اعلام است ، و آنرا به فتح اول نیز خوانند. ( از منتهی الارب ).

دغمان. [ دَ غ َ ] ( ع مص ) فراگرفتن کسی را گرمی و سردی. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دَغم. و رجوع به دغم شود.

دغمان . [ دَ غ َ ] (ع مص ) فراگرفتن کسی را گرمی و سردی . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دَغم . و رجوع به دغم شود.


دغمان . [ دُ ] (ع ص ) سیاه چرده یا سیاه دفزک . (منتهی الارب ). سیاه ، و گویند سیاه با عظم و بزرگی .(از اقرب الموارد). || (اِخ ) از اعلام است ، و آنرا به فتح اول نیز خوانند. (از منتهی الارب ).



کلمات دیگر: