ترتیب دادن دفتر .
دفتر ساختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دفتر ساختن. [دَ ت َ ت َ ] ( مص مرکب ) ترتیب دادن دفتر :
ور شمار فضل او را دفتری سازد کسی
هر چه قانون شمار است اندر آن دفتر شود.
ور شمار فضل او را دفتری سازد کسی
هر چه قانون شمار است اندر آن دفتر شود.
فرخی.
کلمات دیگر: