روشن گوهر . که دارای ذات پاک و اصیل باشد .
روشن گهر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
روشن گهر. [ رَ / رُو ش َ گ ُ هََ ] ( ص مرکب ) روشن گوهر. که دارای ذات پاک و اصیل باشد. پاک اصل. صحیح النسب. ( یادداشت مؤلف ). آنکه سرشت روشن داشته باشد. روشن نهاد. ( آنندراج ) :
شبنم غنچه بیداردلان چشم بد است
صیقل سینه روشن گهران دست رد است.
خموشی می کند روشن گهر تیغ زبانها را.
شبنم غنچه بیداردلان چشم بد است
صیقل سینه روشن گهران دست رد است.
صائب.
چنان کز ایستادن صاف گردد آبها صائب خموشی می کند روشن گهر تیغ زبانها را.
صائب ( از آنندراج ).
و رجوع به روشن نهاد شود.کلمات دیگر: