که رکن های آن از کار بازداشته شده باشد . ساکن شده .
خفته ارکان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خفته ارکان. [ خ ُ ت َ / ت ِ اَ ] ( ص مرکب ) که رکن های آن از کار بازداشته شده باشد. ساکن شده. ساکن. آرام :
اگر جرعه ای بر زمین ریزی از می
فلک چون زمین خفته ارکان نماید.
اگر جرعه ای بر زمین ریزی از می
فلک چون زمین خفته ارکان نماید.
خاقانی.
کلمات دیگر: