کلمه جو
صفحه اصلی

روه

فارسی به انگلیسی

surface, outside, right side, upper, vamp, slip, case, tick


فرهنگ فارسی

نام کوهی است در توابع کابل

لغت نامه دهخدا

روه . (ع مص ) جنبیدن بر روی زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


روه . [ رَ ] (ع مص ) جنبیدن آب بر روی زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


روه. ( ع مص ) جنبیدن بر روی زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

روه. [ رَ ] ( ع مص ) جنبیدن آب بر روی زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

روه. ( اِ ) سیرت نیک و پارسایی و روهبان مرکب از این است. ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( آنندراج ).

روه. ( اِخ ) نام کوهی است در توابع کابل. ( برهان ) ( آنندراج ).

روه . (اِ) سیرت نیک و پارسایی و روهبان مرکب از این است . (از ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ).


روه . (اِخ ) نام کوهی است در توابع کابل . (برهان ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: