رشته ورشته که بدان دوزند
سلکه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سلکه. [ س ُ ک َ ] ( ع اِ ) کبک بچه ماده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به سلک و سلکانة شود.
سلکه. [ س ِ ک َ ] ( ع اِ ) رشته ورشته که بدان دوزند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
سلکه. [ س ِ ک َ ] ( ع اِ ) رشته ورشته که بدان دوزند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
سلکه . [ س ِ ک َ ] (ع اِ) رشته ورشته که بدان دوزند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سلکه . [ س ُ ک َ ] (ع اِ) کبک بچه ٔ ماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به سلک و سلکانة شود.
دانشنامه عمومی
سلکه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مهاباد در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان مکریان غربی قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۹ نفر (۲۰خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان مکریان غربی قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۹ نفر (۲۰خانوار) بوده است.
wiki: سلکه
کلمات دیگر: