منسوبست به سلوق و آن دهی است به یمن یا شهری است بجانب ارمینیه .
سلوقیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سلوقیه. [ س َ قی ی َ ] ( ع اِ ) نشستنگاه مهتر کشتیبانان در کشتی. ( منتهی الارب ).
سلوقیه. [ س َ قی ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به سلوق و آن دهی است به یمن یا شهری است بجانب ارمینیه. دروع سلوقیه و کلاب سلوقیه منسوب است به وی. و سلوقیه از تغیرات نسب است و الاصل دروع سلقیه و کلاب سلقیه. ( منتهی الارب ). و اما آن یازده ناحیت [ از روم ]که بر مشرق خلیج است نام وی این است : ثرقسیس ، ابسیق ، ابطماط. سلوقیه. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 184 ).
سلوقیه. [ س َ قی ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به سلوق و آن دهی است به یمن یا شهری است بجانب ارمینیه. دروع سلوقیه و کلاب سلوقیه منسوب است به وی. و سلوقیه از تغیرات نسب است و الاصل دروع سلقیه و کلاب سلقیه. ( منتهی الارب ). و اما آن یازده ناحیت [ از روم ]که بر مشرق خلیج است نام وی این است : ثرقسیس ، ابسیق ، ابطماط. سلوقیه. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 184 ).
سلوقیه . [ س َ قی ی َ ] (ص نسبی ) منسوب است به سلوق و آن دهی است به یمن یا شهری است بجانب ارمینیه . دروع سلوقیه و کلاب سلوقیه منسوب است به وی . و سلوقیه از تغیرات نسب است و الاصل دروع سلقیه و کلاب سلقیه . (منتهی الارب ). و اما آن یازده ناحیت [ از روم ]که بر مشرق خلیج است نام وی این است : ثرقسیس ، ابسیق ، ابطماط. سلوقیه . (حدود العالم چ دانشگاه ص 184).
سلوقیه . [ س َ قی ی َ ] (ع اِ) نشستنگاه مهتر کشتیبانان در کشتی . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: