کلمه جو
صفحه اصلی

تزمت

لغت نامه دهخدا

تزمت. [ ت َ زَم ْ م ُ ] ( ع مص ) آهسته شدن.( تاج المصادر بیهقی ). آهستگی و وقار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). توقر. ( اقرب الموارد ). آهستگی در وقار. ( از متن اللغة ). سالمند و باوقار بودن. ( از المنجد ). و رجوع به توقر در همین لغت نامه شود.

تزمة. [ ت ِ م َ ] ( ع اِ ) تزم. رجوع بهمین کلمه شود.

تزمت . [ ت َ زَم ْ م ُ ] (ع مص ) آهسته شدن .(تاج المصادر بیهقی ). آهستگی و وقار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). توقر. (اقرب الموارد). آهستگی در وقار. (از متن اللغة). سالمند و باوقار بودن . (از المنجد). و رجوع به توقر در همین لغت نامه شود.



کلمات دیگر: