کلمه جو
صفحه اصلی

حلاب

لغت نامه دهخدا

حلاب. [ ح ِ ] ( ع اِ ) شیردوشه. ( منتهی الارب ). شیردوشه یعنی ظرفی که در وی شیر دوشند. ( آنندراج ). || شیر دوشیده. ( از منتهی الارب ). || ( مص ) دوشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

حلاب. [ ح َل ْ لا ] ( ع ص ) یوم حلاب ؛ یوم فیه ندی. ( منتهی الارب ).

حلاب . [ ح َل ْ لا ] (ع ص ) یوم حلاب ؛ یوم فیه ندی . (منتهی الارب ).


حلاب . [ ح ِ ] (ع اِ) شیردوشه . (منتهی الارب ). شیردوشه یعنی ظرفی که در وی شیر دوشند. (آنندراج ). || شیر دوشیده . (از منتهی الارب ). || (مص ) دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: