نشستن . جای گرفتن . قرار گرفتن .
نشست گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نشست گرفتن. [ ن ِ ش َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) نشستن. جای گرفتن. قرار گرفتن :
نخستین گرفتند بر خوان نشست
پس آنگه به بگماز بردند دست.
نخستین گرفتند بر خوان نشست
پس آنگه به بگماز بردند دست.
اسدی.
کلمات دیگر: