کلمه جو
صفحه اصلی

بینامتنیت

دانشنامه عمومی

بینامتنیت یا "متنِ پنهان" (به انگلیسی: Intertextuality) شکل گیری معنای متن توسط متون دیگر است. این می تواند شامل استقراض و دگردیسی متنی دیگر توسط مؤلف یا ارجاع دادن خواننده به متنی دیگر باشد. اصطلاح «بینامتنیت»، از زمان ابداعش توسط جولیا کریستوا در سال ۱۹۶۶ دفعات بسیاری تغییر یافته است و قرض گرفته شده است.
پساساختارگرایی
امبرتو اکو
نشانه شناسی
بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است به طوری که متن جدید فشرده ای از تعدادی از متون که مرز بین آن ها محو شده می باشد و ساختارش به شکلی تازه شود و به طوری که از متون قبلی چیزی جز ماده آن باقی نمانده است و اصل آن در متن جدید پنهان شده و تنها افراد خبره توان تشخیص آن را داشته باشند. برخی بر این باورند که اصطلاحاتی چون اقتباس، تضمین، تلمیح، اشاره، مناقضات، سرقات، معارضا و … در میراث ادب عربی تا حدودی با مفهوم بینامتنی همپوشانی دارند. اما اچ. پورتر ابوت، روایت پژوه برجسته، معتقد است که تفاوت بینامتنیت با «تلمیح» و «تقلید» در آن است که بینامتنیت وضعیت گریزناپذیر متون است و اختیاری نیست.
اصطلاح بینامتنی به رابطه های گوناگون متون از لحاظ صورت و معنا اشاره می کند. متون، بافت ها و سیاق هایی را فراهم می کنند که می تواند دیگر متون را درون آن ها خلق و تفسیر کرد. بینامتنیت به رابطه تفسیری و معناشناختی ناظر است و در تفسیر قرآن نیز مراد از بینامتنی، توجه به روابط نشانه شناختی و معناشناختی است که متون دیگر می توانند با قرآن داشته باشند.
یکی از حساس ترین و جدی ترین مباحث حوزه نقد متن، روابط بینامتنی است. در واقع منظور از از روابط بینامتنی این هست که هر متنی ناظر به متون پیشینی هست و زمانی که مطالعات متنی صورت می گیرد توجه به نوع رابطه ای که این متون با هم دارند، حائز اهمیت هست. اصل اساسی نظریه بینامتنیت این هست که هیچ متنی بدون پیش متن نیست و متن ها پیوسته بر اساس متن های گذشته بنا می شوند. هر کسی که عهده دار فهم یک متن هست می بایست رابطه آن متن با سایر متون را تعیین کند. جهت فهم یک متن تنها توجه به روابط درون متنی کارساز نیست و می بایست به رابطه متن با سایر متون نیز توجه کند. جولیا کریستوا نخستین کسی بود که اصطلاح بینامتنی را به کار برده است. او بینامتنی را با این جمله بیان کرده است که هیچ متنی جزیره ای جدا از دیگر متون نیست. این اصطلاح به رابطه های گوناگونی اشاره دارد که متون را از لحاظ صورت و مضمون به هم پیوند می دهند. هر متنی در نسبت با متون دیگر وجود دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

بِیْنامَتْنیَّت (intertextuality)
تعیین معنی متن به کمک متون دیگر. اشاره دارد به وام گیری نویسنده و دگرگونی ای که او در متن اصلی پدید می آورد، یا ارجاعی که خواننده از متنی به متن دیگر می دهد. اصطلاح بینامتنیت را یولیا کریستوااندیشمند پساساخت گرادر ۱۹۶۶ ابداع کرد و از آن پس این اصطلاح بارها به وام گرفته شده و دگرگونی پذیرفته است. چنان که ویلیام ایروینمنتقد می نویسد، این اصطلاح «کمابیش به تعداد کاربرانش از کسانی که به نظر اولیۀ کریستوا وفادار بوده اند تا اشخاصی که آن را صرفاً به صورت مد روزی در صحبت از تلمیح و تأثیر به کار می برند، معانی متفاوت پیدا کرده است».
بینامتنیّت و پساساخت گرایی. اصطلاح ساختۀ کریستوا حکایت از تلاشی می کند برای تلفیق نشانه شناسی ساخت گرای سوسوربه ویژه مطالعۀ او دربارۀ این که نشانه ها چگونه معانی خود را از ساختار متن می گیرند، با منطق گفتگوییباختینبه ویژه تحقیق او در مورد معانی چندگانه، یا چندمعنایی، در متن ـ به ویژه رمان ـ و کلمه. کریستوا می نویسد اگر در نظر بگیریم که انتقال معنا نه به طور مستقیم از نویسنده به خواننده، بلکه از طریق یا از فیلتر «رمز»هایی که نویسنده و خواننده از متن های دیگر گرفته اند صورت می پذیرد، آن گاه مفهوم بینامتنیت جانشین مفهوم بیناذهنیت(بین الأذهانی) می شود. برای مثال در رمزگشایی رمان اولیساثر جویس، هرکه ممکن است آن را به گونه ای تفسیر کند. این رویکرد بینامتنی به ادبیات، چنان که رولان بارت نشان می دهد، مؤید این نظریه است که معنی اثر ادبی یا هنری نه در خود آن، بلکه در نگاه بدان نهفته است. برخی نظریه پردازان پست مدرن از نسبت بینامتنیت با ابرمتنیت سخن می گویند. همان طور که ابرمتن ممکن است شبکه ای از پیوندهای اینترنتی و بخشی از شبکۀ جهانی اینترنت باشد، بینامتنیت متن را «موزائیکی از نقل قول ها» (به تعبیر کریستوا) و بخشی از موزائیک بزرگ تری از متون می سازد.


کلمات دیگر: