کلمه جو
صفحه اصلی

موسیقی برنامه ای

دانشنامه عمومی

موسیقی برنامه ای گونه ای از موسیقی است که تلاش دارد روایتی ناموسیقایی، یا جلوه های طبیعت را ارائه دهد. این روایت ممکن است به وسیلهٔ عنوان یا توضیحی به نام برنامه به شنوندگان ارائه گردد تا موجب همبستگی تصورات شود. یک مثال آشنا از موسیقی برنامه ای سمفونی فانتاستیک هکتور برلیوز است که دربارهٔ مجموعه ای از تخیلات شامل قتل، اعدام، و عذاب جهنم برای شاعر عاشقی زیر تأثیر مواد مخدر است. این سبک در موسیقی سمفونیک ریشارد اشتراوس به اوج می رسد. اگرچه پس از او، موسیقی برنامه ای افت می کند و کارهای تازه در این سبک کمیابند. با این وجود تأثیر موسیقی برنامه ای بر موسیقی فیلم، به ویژه آن هایی که از فن های اواخر دورهٔ رمانتیک بهره می برند، همچنان ادامه دارد.
سمفونی فانتاستیک، کارِ هکتور برلیوز
دن کیشوت، کارِ ریشارد اشتراوس
رومئو و ژولیت، کارِ پیوتر ایلیچ چایکوفسکی
میهن من، کارِ بدریخ اسمتانا
سمفونی شمارهٔ شش، کارِ لودویگ فان بتهوون
تابلوهای نمایشگاه، کارِ مودست موسورگسکی
این سبک تقریباً بطور انحصاری برای سنّت موسیقی کلاسیک اروپایی، به ویژه موسیقی رمانتیک سدهٔ ۱۹ میلادی کاربرد دارد. دورهٔ محبوبیت موسیقی برنامه ای در همان زمان بود. این اصطلاح معمولاً برای کارهای تماماً سازی (بدون متن یا خواننده) استفاده می شود، نه برای مثلاً اپرا. کارهای تک موومانهٔ موسیقی برنامه ای اغلب پوئم سمفونیک نامیده می شوند.
موسیقی محض، برخلاف موسیقی برنامه ای، قصد دارد تا هیچ ارجاعی به دنیای واقعی ندهد.

دانشنامه آزاد فارسی

موسیقی برنامه ای (programme music)
موسیقی سازی که داستانی را بیان کند، صحنه یا تابلویی را به تصویر کشد، یا یک اندیشۀ ادبی یا فلسفی را شرح دهد. این اصطلاح را نخستین بار فرانتس لیست در قرن ۱۹ به کار برد، یعنی زمانی که موسیقی برنامه ای میان آهنگ سازان رمانتیک محبوبیت خاصی داشت (← رمانتیسم_(موسیقی))، اما پیش از آن دوران نیز آثار توصیفی زیادی ساخته شده بودند، ازجمله کنسرتوهای چهارفصل از آنتونیو ویوالدی، سمفونی های اروئیکا و پاستورال اثر بتهوون، اوورتور هبریدز (غار فینگال) اثر فلیکس مندلسون، و بعدها پوئم سمفونیک های لیست و ریشارد اشتراوس.
موسیقی روایی و توصیفی. لیست عبارت «موسیقی برنامه ای» را در میانۀ قرن ۱۹ رایج کرد و ابتدا آن را به معنای موسیقی ای به کار برد که مقدمه اش یک «برنامه» باشد و اندیشه ای شاعرانه را بیان (نه توصیف) کند. اما امروزه این اصطلاح به موسیقی سازی خالصی اطلاق می شود که برمبنای یک موضوع ادبی، تجسمی، تاریخی، زندگی نامه ای، زندگی نامۀ خود نوشت، یا هر موضوع خارج از محدودۀ موسیقی ساخته شود، برعکس موسیقی محض که معنا و مفهومی سراپا انتزاعی دارد. عنصر برنامه ای این موسیقی ممکن است فقط به عنوانی توصیفی محدود باشد که آهنگ ساز برای ایجاد حال وهوایی خاص به آن داده، یا این که شرح بسیار دقیق تری از یک صحنه یا داستان را در خود داشته باشد. اما اغلب به هیچ عنوان نمی توان شرح و تفصیل یک صحنه را از واکنش آهنگ ساز نسبت به آن تشخیص داد.
موسیقی برنامه ای. نخستین توصیف موسیقایی کنش ها و رویدادها از قدیمی ترین دوران ها وجود داشته است. یکی از نخستین دوران های شکوفایی موسیقی برنامه ای واقعی در انگلستان عصر الیزابت را آهنگ سازان ویرژینال شکل دادند، که اغلب موسیقی شان یکسره توصیفی بود. عنوان هایی همچون رویا اثر جایلز فارنابی، خودم و همگی دم ها بالا اثر دکتر بال نمونه هایی از این گونه اند. این سنت با موسیقی هارپسیکوردنوازان فرانسوی، به خصوص فرانسوآ کوپرَن و ژان ـ فیلیپ رامو، تا میانۀ قرن ۱۸ نیز به خوبی دوام آورد، و آهنگ سازان آلمانی همچون یوهان کونائو نیز، که سونات های انجیلیاش مطابق با نظر لیست، «برنامه ای» بودند و پیش از هرکدام خلاصه ای از موضوع موسیقی آمده بود، در این کار نقش داشتند.
موضوع های رایج. از نخستین شکل های رایج این موسیقی نوع جنگی آن بود، که برای تجسم بخشیدن به سروصدای نبرد از صداهای موسیقایی بهره می برد، و از نمونه های اولیه اش شانسوننبرد (۱۵۲۹) ساختۀ کلمان ژانکن است. این سنت با قطعه های مخصوص هارپسیکورد، مثل نبرد ویلیام بِرد، و در قرن ۱۹ با نمونه هایی همچونسمفونی جنگ اثر بتهوون و اوورتور ۱۸۱۲ اثر چایکوفسکی ادامه یافت. یکی دیگر از موضوع های پرطرفدار برای موسیقی توصیفی، بازنمودهایی از طبیعت در فرم های مختلف موسیقایی بوده است. چهارفصل ویوالدی، سمفونی پاستورال بتهوون، و دریا اثر کلود دبوسی شاید از معروف ترین نمونه های این گونه اند.
پوئم سمفونیک. در قرن ۱۹، آهنگ سازانی همچون هکتور برلیوز مفهوم سمفونی را از منظر بتهوون یک گام پیش بردند، و سمفونی برنامه ای رمانتیک را پدید آوردند. این نوع سمفونی با وجود فرم کلاسیک و سنت انتزاعی خود، چارچوبی فراهم کرد که آهنگ سازان رمانتیک می توانستند انواع و اقسام ایده های خارج از قلمرو موسیقی را در آن بگنجانند. استفادۀ برلیوز از یک ایده ثابت (ایده فیکس) برای تجسم شخصیت ها در سمفونی هارولد در ایتالیا وسمفونی فانتاستیک راه را برای تکامل پوئم سمفونیک و به کارگیری لایت موتیف واگنری در آن هموار کرد. پوئم سمفونیک در نیمۀ دوم قرن ۱۹ فرمی پرطرفدار شد و توجه لیست و اشتراوس را به خود جلب کرد. در قرن ۲۰، موسیقی برنامه ای با ظهور نئوکلاسی سیسم و سریالیسم برای مدتی محبوبیت خود را تا حدی از دست داد، و حتی کمتر از موسیقی محض، جدی قلمداد شد، اما جذابیت و گیرایی آن برای مردم هرگز از میان نرفت.
پیوند با هنرهای دیگر. از آن جا که موسیقی برنامه ای در تلاش برای انتقال اندیشه های خارج از قلمرو موسیقی ساخته می شود، اغلب با دیگر نظام های هنری ارتباط می یابد، و منبع الهام آن ممکن است در مقوله هایی مانند ادبیات یا نقاشی باشد. موسیقی به خصوص در دوران رمانتیک در عرصه هایی خارج از قالب های سنتی خود، به دنبال منبع الهام می گشت چون هدف هنرمند بیان اندیشه ها و احساسات شخصی خودش شده بود، مفهوم کلاسیک زیبایی قالبی انتزاعی دیگر کاربردی نداشت و بیشتر به هنرهای دیگر رومی آورد. سنت ادبی در بریتانیا و آلمان آشکارا منبع الهام دانسته می شود، در حالی که در فرانسه و ایتالیا بیشتر به نقاشی و مجسمه سازی توجه نشان می دهند.


کلمات دیگر: