۱ - ( مصدر ) بیزار بودن از کسی نفرت داشتن . ۲ - دشمن داشتن . ۳ - ( اسم ) بیزاری نفرت : [ نقض توبه ( و ) عهد آن اصحاب سبت موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت . ] ( مثنوی . نیک . ۱۶۶ : ۵ )
مقت
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (مص ل . ) دشمن دانستن ، بیزار بودن .
لغت نامه دهخدا
مقت. [ م َ ] ( ع مص ) دشمن داشتن.( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). دشمن گرفتن. مقاتة. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). دشمن گرفتن و دشمن داشتن به دشمنی سخت. ( از ناظم الاطباء ). به جهت امر قبیحی کسی را به شدت دشمن داشتن. ( از اقرب الموارد ). || نکاح المقت ؛ نکاح کردن زن پدر خود را چنانکه در جاهلیت معمول تازیان بوده. ( آنندراج ). زواج المقت ؛ ازدواج کردن مرد با زن پدر خود پس از مرگ پدر. ( از اقرب الموارد ). نکاح مبغوض در شرع.ناروا : و لاتنکحوا مانکح آباؤُکم من النساء اًِلاّ ما قد سلف اًِنّه کان فاحشة و مقتاً و ساء سبیلاً. ( قرآن 22/4 ). || ( اِمص ) دشمنی. ( غیاث ). بغض و عداوت و دشمنی. ( ناظم الاطباء ) : و ششم بر هیچکس گواهی ندهی نه به کفر نه به شرک و نه به نفاق که این به رحمت بر خلق نزدیکتر است و از مقت خدای تعالی دورتر است. ( تذکرة الاولیاء عطار ).
نقض عهد و توبه ٔاصحاب سبت
موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت.
مقة. [ م ِ ق َ ] ( ع مص ) ( از «وم ق » ) دوست داشتن کسی را. وَمق. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). دوست داشتن. ( آنندراج ). و رجوع به ومق شود.
نقض عهد و توبه ٔاصحاب سبت
موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 323 ).
مقة. [ م ِ ق َ ] ( ع مص ) ( از «وم ق » ) دوست داشتن کسی را. وَمق. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). دوست داشتن. ( آنندراج ). و رجوع به ومق شود.
مقت . [ م َ ] (ع مص ) دشمن داشتن .(تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان القرآن ). دشمن گرفتن . مقاتة. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). دشمن گرفتن و دشمن داشتن به دشمنی سخت . (از ناظم الاطباء). به جهت امر قبیحی کسی را به شدت دشمن داشتن . (از اقرب الموارد). || نکاح المقت ؛ نکاح کردن زن پدر خود را چنانکه در جاهلیت معمول تازیان بوده . (آنندراج ). زواج المقت ؛ ازدواج کردن مرد با زن پدر خود پس از مرگ پدر. (از اقرب الموارد). نکاح مبغوض در شرع .ناروا : و لاتنکحوا مانکح آباؤُکم من النساء اًِلاّ ما قد سلف اًِنّه کان فاحشة و مقتاً و ساء سبیلاً. (قرآن 22/4). || (اِمص ) دشمنی . (غیاث ). بغض و عداوت و دشمنی . (ناظم الاطباء) : و ششم بر هیچکس گواهی ندهی نه به کفر نه به شرک و نه به نفاق که این به رحمت بر خلق نزدیکتر است و از مقت خدای تعالی دورتر است . (تذکرة الاولیاء عطار).
نقض عهد و توبه ٔاصحاب سبت
موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت .
نقض عهد و توبه ٔاصحاب سبت
موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت .
مولوی (مثنوی چ خاور ص 323).
فرهنگ عمید
۱. کسی را دشمن داشتن، از کسی بیزار بودن.
۲. دشمنی.
۲. دشمنی.
دانشنامه عمومی
مَق٘ت؛ در عربستان پیش از اسلام، هنگامی که مردی از دنیا می رفت، همسرانش به پسرانش به ارث می رسیدند؛ این نکاح را مَق٘ت می گفتند.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۶(بار)
بغض شدید نسبت به کسی که میبینی مرتکب کار قبیح است. (راغب) در قاموس مطلق بغض گفته و در اقرب آمده: «مَقَتَهُ مَقْتاً: اَبْغَضَهُ اَشَدَّ الْبُغْضِ عَنْ اَمْرٍ قَبیحٍ». . مقت به معنی ممقوت است یعنی: نکاح زن پدر کاری بس قبیح و مبغوض خدا و راه و رسم بدی است در جاهلیت نکاح نامادری را نکاح المقت میگفتند ظاهراً مراد از آیه مبغوض واقعی است نه نقل قول آنها. . مقتاً تفسیر «کَبُر» است یعنی مبغوض بزرگی است نزد خدا اینکه بگوئید آنچه را که نمیکنید (نخواهید کرد) ظهور آیه در مطلق تخلّف فعل از قول و خلف وعد و نقض عهد است و مابعد آیات نشان میدهد که راجع به تخلّف از جهاد میباشد. * . اگر «اِذْتُدْعَوْنَ» ظرف «مَقْتِکُم» باشد در اینصورت مقت آنها نسبت به نفسشان در موقع دعوت انبیاء، همان کفر و عصیان است یعنی کفر و عصیان دلیل آنست که نفسشان را مبغوض داشتهاند لذا به وسیله کفر بدبختش کردهاند. و اگر «اِذْتُدْعَوْنَ» در مقام تعلیل «لَمَقْتُ اللَّهِ» باشد، آنوقت ظرف «مَقْتِکُم» روز قیامت است یعنی اکنون که خود را مبغوض میدارید بغض و عذاب خدا نسبت به شما از بغضتان بزرگتر است زیرا که پیامبران شما را به ایمان میخواندند و شما کافر میشدید. المیزان وجه اوّل را اختیار کرده است. این ندا در آخرت خواهد بود.
بغض شدید نسبت به کسی که میبینی مرتکب کار قبیح است. (راغب) در قاموس مطلق بغض گفته و در اقرب آمده: «مَقَتَهُ مَقْتاً: اَبْغَضَهُ اَشَدَّ الْبُغْضِ عَنْ اَمْرٍ قَبیحٍ». . مقت به معنی ممقوت است یعنی: نکاح زن پدر کاری بس قبیح و مبغوض خدا و راه و رسم بدی است در جاهلیت نکاح نامادری را نکاح المقت میگفتند ظاهراً مراد از آیه مبغوض واقعی است نه نقل قول آنها. . مقتاً تفسیر «کَبُر» است یعنی مبغوض بزرگی است نزد خدا اینکه بگوئید آنچه را که نمیکنید (نخواهید کرد) ظهور آیه در مطلق تخلّف فعل از قول و خلف وعد و نقض عهد است و مابعد آیات نشان میدهد که راجع به تخلّف از جهاد میباشد. * . اگر «اِذْتُدْعَوْنَ» ظرف «مَقْتِکُم» باشد در اینصورت مقت آنها نسبت به نفسشان در موقع دعوت انبیاء، همان کفر و عصیان است یعنی کفر و عصیان دلیل آنست که نفسشان را مبغوض داشتهاند لذا به وسیله کفر بدبختش کردهاند. و اگر «اِذْتُدْعَوْنَ» در مقام تعلیل «لَمَقْتُ اللَّهِ» باشد، آنوقت ظرف «مَقْتِکُم» روز قیامت است یعنی اکنون که خود را مبغوض میدارید بغض و عذاب خدا نسبت به شما از بغضتان بزرگتر است زیرا که پیامبران شما را به ایمان میخواندند و شما کافر میشدید. المیزان وجه اوّل را اختیار کرده است. این ندا در آخرت خواهد بود.
wikialkb: ریشه_مقت
پیشنهاد کاربران
گناه
کلمات دیگر: