کلمه جو
صفحه اصلی

عساء

لغت نامه دهخدا

عساء. [ ع َ ] ( ع مص ) درشت و خشک گردیدن نبات و سطبر شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سخت خشک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). عَسی ̍. ( اقرب الموارد ). و رجوع به عَسی ̍ شود. || نیک تاریک گشتن شب. ( از منتهی الارب ). سخت شدن تاریکی شب. ( از اقرب الموارد ). || بزرگ سال گردیدن و مسن شدن. ( از اقرب الموارد ). عسو [ ع َ س ْوْ / ع ُ س ُوو ]. رجوع به عسو شود.

عساء. [ ع َ ] ( ع اِ ) قدح بزرگ.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عُس . و رجوع به عس شود.

عساء. [ ع َ ] (ع اِ) قدح بزرگ .(منتهی الارب ) (آنندراج ). عُس ّ. و رجوع به عس شود.


عساء. [ ع َ ] (ع مص ) درشت و خشک گردیدن نبات و سطبر شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سخت خشک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). عَسی ̍. (اقرب الموارد). و رجوع به عَسی ̍ شود. || نیک تاریک گشتن شب . (از منتهی الارب ). سخت شدن تاریکی شب . (از اقرب الموارد). || بزرگ سال گردیدن و مسن شدن . (از اقرب الموارد). عسو [ ع َ س ْوْ / ع ُ س ُوو ] . رجوع به عسو شود.



کلمات دیگر: