کلمه جو
صفحه اصلی

شتوم

لغت نامه دهخدا

شتوم. [ ش ُ ] ( از ع ، اِ )شتمها. طعنه ها. فسادها. و اوضاع شتوم آمیز؛ یعنی اوضاع مختلط با فساد و طعنه یا حقارت. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: