کلمه جو
صفحه اصلی

صمیان

لغت نامه دهخدا

صمیان.[ ص َ م َ ] ( ع ص ) مرد دلاور راست حمله. دلیر. ( مهذب الاسماء ). || رسا و ماهر در امور. || ( مص ) برجای مردن. || برجستن. || شتاب کردن. || فرودآمدن کسی را کاری. || ما صماک علیه ؛ کدام چیز برداشته است تورا بر وی. || برانگیختن. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: