کلمه جو
صفحه اصلی

طهلئه

لغت نامه دهخدا

( طهلئة ) طهلئة. [ طِ ل ِ ءَ ] ( ع ص ) طئلهة. طهیلة. احمق بی خیر. || ( اِ ) گل و لای که در حوض فروریزد بعد از آنکه اندوده باشند آنرا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) تیرگی. || ( اِ ) ابر. یقال : ما فی السماء طهلئة؛ یعنی نیست چیزی در آسمان از ابر. ( منتهی الارب ). || جامه. یقال : ما علیه طهلیة؛ نیست بر او جامه ای. ( مهذب الاسماء ).

طهلئة. [ طِ ل ِ ءَ ] (ع ص ) طئلهة. طهیلة. احمق بی خیر. || (اِ) گل و لای که در حوض فروریزد بعد از آنکه اندوده باشند آنرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) تیرگی . || (اِ) ابر. یقال : ما فی السماء طهلئة؛ یعنی نیست چیزی در آسمان از ابر. (منتهی الارب ). || جامه . یقال : ما علیه طهلیة؛ نیست بر او جامه ای . (مهذب الاسماء).



کلمات دیگر: