بطنی است از صدف و منسوب بدان عسانی شود
عسان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عسان.[ ع َس ْ سا ] ( اِخ ) قریه ای است از نواحی حلب و در حدود یک فرسخ با حلب فاصله دارد. ( از معجم البلدان ).
عسان. [ ع ُ ] ( اِخ ) بطنی است از صدف ، و منسوب بدان عسانی شود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عسانی شود.
عسان. [ ع ُ ] ( اِخ ) بطنی است از صدف ، و منسوب بدان عسانی شود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عسانی شود.
عسان . [ ع ُ ] (اِخ ) بطنی است از صدف ، و منسوب بدان عسانی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عسانی شود.
عسان .[ ع َس ْ سا ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی حلب و در حدود یک فرسخ با حلب فاصله دارد. (از معجم البلدان ).
کلمات دیگر: