کلمه جو
صفحه اصلی

شجوجاه

لغت نامه دهخدا

( شجوجاة ) شجوجاة.[ ش َ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث شجوجی. ( منتهی الارب ). || باد پیوسته. ( منتهی الارب ). باد که پیوسته وزد. ( از اقرب الموارد ). || عقعق ماده که مرغی است ابلق. ( منتهی الارب ). رجوع به شجوجی شود.

شجوجاة.[ ش َ ج َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث شجوجی . (منتهی الارب ). || باد پیوسته . (منتهی الارب ). باد که پیوسته وزد. (از اقرب الموارد). || عقعق ماده که مرغی است ابلق . (منتهی الارب ). رجوع به شجوجی شود.



کلمات دیگر: