کلمه جو
صفحه اصلی

صمالیخ

لغت نامه دهخدا

صمالیخ. [ ص َ ] ( ع اِ ) ج ِ صِملاخ و صُملوخ. ( قطر المحیط ). رجوع بدان کلمات شود.

صمالیخ. [ ص َ ] ( ع اِ ) بیخ گیاه نصی که باریک باشد. ( منتهی الارب ). صمالیخ النصی ما رق من نبات اصوله. ( اقرب الموارد ).

صمالیخ . [ ص َ ] (ع اِ) بیخ گیاه نصی که باریک باشد. (منتهی الارب ). صمالیخ النصی ما رق من نبات اصوله . (اقرب الموارد).


صمالیخ . [ ص َ ] (ع اِ) ج ِ صِملاخ و صُملوخ . (قطر المحیط). رجوع بدان کلمات شود.



کلمات دیگر: